غم من نخور که دوری برای من شده عادت.

ساخت وبلاگ

خوابم برد بعدِ حموم .
همونطوری خوابم برد ، به طبع هم خیلی عمیق بود . نتونستم برم دیدنِ مادر جون .
بیدار شدم آرمان پیام داده بود ، بعد مدتها، زنگ زدم . یک ساعتی رو حرف زدیم . ارمان هم رفته بود . اما لهجه گرفته بود . یک لهجه ی مصنوعی که همه ی ادمها اوایلِ مهاجرتشون به شهر جدید میگیرن.مَرد هم یکبار این لهجه رو گرفته بود . همین اخیرا .
یه دسته دختر ازش ادرس پرسیده بودن، در جواب بهشون لهجه گرفته بود . خنده ام گرفت اون روز. اما سرمو انداختم پایین و لب گزیدم ؛ علیرغم اینکه پشتم بهش بود .
خوب بود . تحسین شدن مدل موی جدیدم رضایت بخش بود .
دیشب گفتم مثل سگ پیشمون بودم که با بچها نرفتم کویر . اما مثل اینکه به اونها بدتر از من گذشته بود !
چون با معده خالی قهوه خورده بودم مست شده بودم . داشتم به کاور یکی از اهنگای تورج شعبانخانی گیر میدادم و نمیدونم چرا طرز بیانم برای ف هم خنده دار بود .
ویس چند ماه پیش سارا ، دختر دایی کوچیکم ، رو پلی کردم و با گل* بهش خندیدیم .
اما الان داریوش پلیه .
چند ساعتی هست پلیه .
یاور همیشه مومن .
ژاپنم که 9 روز به تاخیر افتاده و نوسانات خلقی ادامه دارد .
امروز صبح افتاب گرفتم ، اما سوختم، خودم احساس میکنم پوستم اسیب دیده اما چیزی هویدا نیست . باید اب بخورم و مرتب از این ژلای مسخره ی بعد از ساحل بزنم .
گفتم دلم گریه میخواد؟
اره ! دلم گریه میخواد و گریه ندارم .
داشتم فکر میکردم ای کاش میشد قبول کنم که همه چیز برمیگرده به ماه تولدم .
ارمان گفت تو که کارته، زدن توی برجک ادما کارته .
ناراحت شدم راستش !
دلم میخواد صبح از ف بپرسم واقعا همینطوریه حالا؟
حالا واقعا یاورِ همیشه مومن کی بوده ؟
دلم داکوتای وانیلی میخواد. یک نخ و فقط یک نخ .
چقدر حرصم گرفت که مَرد بدون من میلانو استعمال کرد و ویدیوش رو برام فرستاد .
از خیلی چیزاش حرصم میگیره . دلم میخواست مگس میبود و با مگس کش لهش میکردم . ترجیحا یک مگس کشی که رخِ فولادین داره .
ویدیوهاش رو هم که پاک کرده! علی برکت الله .
میخواستم مسواک بزنم ، تو تاریکی خیلی کورماال کورمال داشتم خمیردندون میزدم روی مسواک، زیاد شد ، خیلی زیاد .
حالا استرسِ شکرِ افزودنی خمیردندون و باقی موندنش رو هم دارم .
اکسِ ف بهش پیام داده . پریروز بود که داشتم تو دسشویی به این موضوع فکر میکردم که کمی دیر شده خب ، چرا پیام نمیده پسره .
من توی جدا شدنشون نقش کاتالیزور داشتم .
یکم دیر شده.
من اما داشتم اون لحظه " دیگه دیره " ی تورج شعبانخانی رو برای ف میفرستادم و گوش میدادم . عمیق میفهمیدمش . دیر بودن و دیر شدن رو میفهمیدم . کلا محتوای زندگیم همین دیر بودن ودیر شدن و در جا و مکان اشتباه قرار داشتن بوده دیگه !
ف اما اون اهنگ رو برای اکسش نفرستاده خوشبختانه .
ولی واقعا کاور اهنگ شبیه درایوینگ لایسنس اولیویا نمیدونم چی چیه

نه دیگه نه . تیک تاک...
ما را در سایت نه دیگه نه . تیک تاک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maghzemayob بازدید : 31 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1402 ساعت: 12:58